top of page
  • غزیه پوپلزی

ميخواهم گريه كنم


ميخواهم گريه كنم، فرياد بزنم به حالم به حال مردم ابن ملت و مخصوصا به حال زنان اين ملت.

ميدانم همه ملت و همه جوانان اين وطن و نه تنها زنان آرزو هايشان به خاك مبدل شده اما همه ميدانيم كه زيادترين ضربه را قرار استزنان تحصيل كرده و زنان شاغل متحمل شوند.


ما را خفه كردند.

ما را كشتند.

با ما چى كردند؟


آيا تمام زحمات، مسافرت، بى خوابى ها و دوري ها براى همين بود؟ براى همين كه در كنج خانه نشسته منتظر باشم چى وقت امر شود وبرايم اجازه از خانه برآمدن داده شود و شايد هم هرگز نشود. هرروز خواب هايم يكى يكى در پيشروى چشمانم از بين ميرود و مثل من خواب هاى هزار زن ديگر اين وطن. ديگر بايد پشت پنجره نشسته منتظر يك معجزه باشيم.


دق شدم پشت قدم زدن روى سرك هاى كابل

دق شدم پشت صبح وقت بيدار شدن و سر كار رفتن

اين شهر بدون حضور زنان شهر مرده ها است


ما زندگى نميكنيم فقط ادامه ميدهيم .

6 views0 comments

Recent Posts

See All

حال ما خیلی بد است

با رفیقِ روز‌های خوب و بدم “شبانه” صحبت می‌کردم در جریان صحبت‌ها به از دست دادن‌ها و دوباره نیافتن‌های‌مان صحبت می‌کردیم. گفتم؛ برای‌ما هیچی

۲۴ اسد هجری خورشیدی

چشمهایم را بسته ام! ذهنم تصاویر فرار آدم‌ها را برای هزارمین بار تکرار می‌کند. ترس در چشم همگان واضح دیده می‌شد؛چه پیر، جوان و کودک! در...

شاخه‌های قطع شده

من زن هستم، نیمی از پیکر جامعه که همواره نادیده گرفته می‌شود. از اول بودم؛ ولی این‌قدر پشت پرده‌ها نهانم کردند که از یادهافراموش شدم....

Comments


Post: Blog2_Post
bottom of page