ميخواهم گريه كنم، فرياد بزنم به حالم به حال مردم ابن ملت و مخصوصا به حال زنان اين ملت.
ميدانم همه ملت و همه جوانان اين وطن و نه تنها زنان آرزو هايشان به خاك مبدل شده اما همه ميدانيم كه زيادترين ضربه را قرار استزنان تحصيل كرده و زنان شاغل متحمل شوند.
ما را خفه كردند.
ما را كشتند.
با ما چى كردند؟
آيا تمام زحمات، مسافرت، بى خوابى ها و دوري ها براى همين بود؟ براى همين كه در كنج خانه نشسته منتظر باشم چى وقت امر شود وبرايم اجازه از خانه برآمدن داده شود و شايد هم هرگز نشود. هرروز خواب هايم يكى يكى در پيشروى چشمانم از بين ميرود و مثل من خواب هاى هزار زن ديگر اين وطن. ديگر بايد پشت پنجره نشسته منتظر يك معجزه باشيم.
دق شدم پشت قدم زدن روى سرك هاى كابل
دق شدم پشت صبح وقت بيدار شدن و سر كار رفتن
اين شهر بدون حضور زنان شهر مرده ها است
ما زندگى نميكنيم فقط ادامه ميدهيم .
Comments